Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا،  ماجرای به غنیمت گرفتن توپخانه دشمن توسط نیرو‌های تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) در جریان عملیات فتح المبین، از رویداد‌های معروف و جالب دفاع مقدس است. در عملیات فتح المبین، دو گردان از تیپ ۲۷ یک راهپیمایی طولانی را به پشت مواضع دشمن انجام می‌دهند و توپخانه عراق را بدون هیچ تلفاتی به غنیمت می‌گیرند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سردار سید علیرضا ربیعی که در آن مقطع معاون شهید حاج حسین قجه‌ای در گردان سلمان بود، از شاهدان ماجرای تصرف توپخانه دشمن در فتح المبین است. ماجرای این اتفاق جالب را از زبان وی پیش رو دارید.

معاون گردان سلمان

سردار ربیعی در بیان چگونگی پیوستنش به گردان سلمان فارسی از تیپ تازه تاسیس ۲۷ محمدرسول الله (ص) می‌گوید: من به همراه شهید بروجردی در جبهه‌های شمالغرب بودم. اما هر وقت عملیاتی در جنوب انجام می‌شد، شهید بروجردی از من می‌خواست به واحد‌های حاضر در جبهه جنوب بپیوندم و در عملیات حضور داشته باشم.
ربیعی در ادامه بیان می‌دارد: دی ماه ۱۳۶۰ تیپ ۲۷ محمدرسول الله (ص) به فرماندهی حاج احمد متوسلیان تشکیل شد. اولین عملیاتی که قرار شد این تیپ در آن شرکت کند، فتح المبین بود. اوایل اسفندماه ۱۳۶۰ در حالی که زمزمه انجام عملیات فتح المبین در میان رده‌های فرماندهی شنیده می‌شد، شهید بروجردی از من خواست با هم به دوکوهه برویم. آنجا ایشان من را به حاج احمد متوسلیان معرفی کرد و حاج احمد هم از من خواست تا به عنوان معاون شهید قجه‌ای در گردان سلمان مشغول شوم.

عملیات شناسایی  همراه با شهید قجه‌ای

وی می‌افزاید: چند روز بعد از ورودم به گردان سلمان، عملیات شناسایی منطقه فتح المبین را آغاز کردیم. خود شهید قجه‌ای فرمانده گردان هم یکبار همراه ما به شناسایی آمد. آن شب ما از رودخانه کرخه عبور کردیم و به جاده اندیمشک-دهلران رسیدیم. کل این جاده ۱۰۰ کیلومتری در آن مقطع تحت تصرف دشمن قرار داشت. موقع حضور ما، عراقی‌ها مرتب روی جاده تردد می‌کردند. ما داخل یک کانالی قرار گرفته بودیم که در یک سمت جاده کنده شده بود و داخلش کابل‌های برق و سیم‌های مخابراتی را عبور داده بودند. همان جا شهید قجه‌ای یک جاده فرعی را نشان داد و گفت که در شب عملیات ما باید در امتداد این جاده خودمان را به بالای یکی از تپه‌ها برسانیم و توپخانه دشمن را تصرف کنیم.

۲۰ کیلومتر پیاده روی شبانه

ربیعی می‌افزاید: من یک محاسبه‌ای که کردم، دیدم ما باید شب عملیات از نقطه رهایی تا رسیدن به توپخانه دشمن چیزی در حدود ۲۰ کیلومتر راه برویم. واقعا طاقت فرسا بود. چون باید تا قبل از روشنایی هوا، این مسافت طولانی را طی می‌کردیم و زمان زیادی نداشتیم. آن شب بچه‌ها باید هرچه توان داشتند به کار می‌بستند تا در این زمان کم به نقطه هدف برسند.

این رزمنده دفاع مقدس در خصوص شرایط منطقه عملیاتی می‌گوید: حاج احمد متوسلیان دو رشته تپه را که روی هر کدام شان توپخانه دشمن مستقر بود به عنوان دو هدف عمده برای گردان‌های سلمان و حبیب انتخاب کرده بود. گردان سلمان به فرماندهی شهید قجه‌ای و گردان حبیب به فرماندهی شهید محسن وزوایی مامور این دو تپه شده بودند. این دو رشته تپه یکی علی گره‌زر و دیگری علی گره‌زد نام داشتند که هر کدام از دیگری حدود ۵۰۰ متر فاصله داشتند.

وی ادامه می‌دهد: رزمندگان گردان حبیب در شب عملیات باید یک رشته از این تپه‌ها را تصرف می‌کردند و رزمندگان گردان سلمان به فرماندهی حسین قجه‌ای هم آن یکی تپه را می‌گرفتند. بچه‌های گردان حمزه هم در این محور حضور داشتند و به آنها هم ماموریت‌هایی محول شده بود.

ربیعی در شرح اتفاق‌های شب عملیات فتح المبین می‌گوید: عملیات که شروع شد، دو گروهان از گردان سلمان همراه من که معاون فرمانده گردان بودم برای تصرف توپخانه دشمن حرکت کردیم. گروهان سوم ما هم به فرماندهی شهید ساربان‌نژاد و همراه خود شهید قجه‌ای برای شکستن خط دشمن رفتند.

معاون شهید قجه‌ای می‌افزاید: معمولاً توپخانه‌ها باید به اندازه یک سوم بردشان عقب‌تر از خط خودی مستقر شوند. به عنوان مثال عرض می‌کنم که اگر برد توپ‌ها ۳۰ کیلومتر باشد، این توپخانه باید ۱۰ کیلومتر عقب‌تر از خط مقدم خودی مستقر شود؛ لذا ما از نقطه رهایی تا خط اول دشمن باید ۱۰ کیلومتر راه می‌رفتیم. از آنجا تا محل استقرار توپخانه بعثی‌ها هم باز ۱۰ کیلومتر راه داشتیم که در مجموع باید ۲۰ کیلومتر پیاده روی می‌کردیم.

پیروزی بدون تلفات

وی از سختی‌های شب عملیات می‌گوید: چند ساعت بیشتر فرصت نداشتیم و ۲۰ کیلومتر راه در پیش بود. آن هم پای پیاده و با اسلحه و مهماتی که هر کدام از بچه‌ها همراه داشتند، بسیار سخت و طاقت فرسا بود. اما نیرو‌های گردان حسابی آموزش دیده بودند و به هر طریق، این مسیر طولانی را طی کردیم و هوا هنوز کاملا روشن نشده، به جاده اندیمشک- دهلران رسیدیم.

این رزمنده دفاع مقدس در ادامه بیان می‌دارد: بچه‌ها به نوبت از جاده عبور کردند و سریع به سمت جاده خاکی رفتند. اینجا خطر مشاهده شدن نیرو‌های ما روی جاده آسفالته اندیمشک- دهلران می‌رفت. از طرف دیگر بچه‌های ما آن قدر راه رفته بودند که هر جا می‌نشستیم، چند نفری از خستگی خواب شان می‌برد.

ربیعی می‌افزاید: هنوز هوا روشن نشده بود که از بیسیم شنیدم حاج احمد متوسلیان دستور عملیات را صادر کرد. البته این دستور برای بچه‌هایی بود که ۱۰ کیلومتر عقب‌تر به خط دشمن می‌زدند. عملیات ما زمانی شروع می‌شد که خودمان را به بالای تپه می‌رساندیم و توپخانه دشمن را می‌گرفتیم. ما می‌خواستیم در کمال غافلگیری به توپخانه دشمن برسیم، اما ناگهان یک کامیون دشمن روی جاده ظاهر شد و به ناچار بچه‌هایی که همراهم بودند، با این کامیون درگیر شدند و آن را به آتش کشیدند.

وی اظهار می‌دارد: بعد از انهدام کامیون عراقی، من و اندک نفرات باقی مانده در پشت جاده اندیمشک- دهلران، سریع به بالای تپه رفتیم. وقتی به توپخانه دشمن رسیدم، دیدیم بچه‌های ما بدون هیچ تلفاتی توپخانه دشمن را به غنیمت گرفته اند و عراقی‌های حاضر در محل را اسیر کرده اند. چند دقیقه بعد هم بچه‌های گردان حبیب به تپه دوم رسیدند و آنها هم در تصرف توپخانه دشمن موفق عمل کردند. در اولین روز از عملیات فتح المبین، ما توانستیم چندین قبضه توپ دشمن را بدون هیچ تلفاتی، صحیح و سالم به غنیمت بگیریم.

انتهای پیام/

منبع: آنا

کلیدواژه: عملیات فتح المبین دفاع مقدس جنگ تحمیلی تاریخ دفاع مقدس حاج احمد متوسلیان عملیات فتح المبین توپخانه دشمن گردان سلمان کیلومتر راه شهید قجه ای ۲۰ کیلومتر ۱۰ کیلومتر شب عملیات بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۹۹۰۰۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عجیب ترین فرمانده جنگ ایران و عراق /جانشین سپاه خرمشهر و دوست نزدیک سردار سلیمانی را بیشتر بشناسید

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، احمد فروزنده از فعالین سیاسی و مبارزین علیه رژیم پهلوی، از فرماندهان سپاه خرمشهر در زمان فرماندهی شهید جهان‌آرا و شهید عبدالرضا موسوی و از یاران نزدیک به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، به مناسبت سالروز شهادت سید عبدالرضا موسوی جانشین سپاه خرمشهر،در گفتگویی با جماران، به بیان خاطراتی از این همرزم شهیدش پرداخته است.

مشروح این گفتگو را در ادامه می‌خوانید؛

آقای فروزنده، از چه زمانی و چگونه شما با شهید سید عبدالرضا موسوی آشنا شدید؟

آقای عبدالرضا موسوی از برادران قبل از انقلاب بود. آشنایی ما نیز به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بر می‌گردد. فکر می‌کنم با ایشان در مسجد امام صادق(ع) خرمشهر در قبل از انقلاب با ایشان آشنا شدم. از مسجد امام صادق، مسجد آیت الله خاقانی بود. مسجد فعالی بود و هنوز این‌گونه است. تمرکز نیروهای مذهبی – انقلابی در این مسجد بود.

حدوداً مربوط به چه سالی است؟

سال ۱۳۵۵ که بنده نیز در همان سال به زندان رفتم.

بازداشت توسط ساواک؟

بله. بازداشت تا سال ۵۷. دو سال و نیم زندان بودم. قبل از این موقع یعنی به سال ۵۳-۵۴ بر میگردد.

آیا شهید موسوی هم از مبارزین علیه رژیم پهلوی پیش از پیروزی انقلاب بودند؟

بله از قبل از انقلاب.

وابستگی سیاسی به جناح و یا گروه‌ها و سازمان‌های خاصی را داشتند؟

آن زمان حزب خاصی نبود. همین بچه های مذهبی که در داخل مسجد فعال بودند. داخل خرمشهر یک گروه سیاسی هم بود که به جایی وصل نبود؛ یعنی شورای مرکزی و یا نهاد بالا دست نداشتند. همگی مقلد حضرت امام بودند. همین. نه بیشتر از این. شکل کار به این صورت بود. این‌گونه نبود که سازمان و تشکیلات باشه و به بالا وصل باشند.

اما سازمان مجاهدین (منافقین) نفرات زیادی را جذب کرده بود.

بله؛ اما بچه‌های خرمشهر به هیچ کدام از این‌ها وصل نبود چون شرایط اجتماعی خرمشهر جوری نبود که با آن جریانات وصل باشند. آن سازمان‌ها اساساً دسترسی مناسبی نداشتند که بخواهند نیروهایی را در شهر دور افتاده‌ای مثل خرمشهر شناسایی کنند. این‌گونه نبود. هر کس در منطقه خودش فعالیت می‌کرد. شاید در دانشگاه کسی ارتباط داشته است. وقتی دوستان به دانشگاه رفتند این ارتباطات در دانشگاه برقرار شده باشد. آن هم نه باز با سازمان های معروف و بزرگ که نام بردید، از بچه‌های انقلابی که توی خود دانشگاه چمران اهواز، جندی شاپور بودند. آدم از شهرهای مختلف مثلاً از تبریز و تهران آمده بودند داخل دانشگاه، از قضاء سیاسی نیز هستند یک‌دیگر گروهی تشکیل می‌دهند برای برگزاری اعتصابات و فعالیت‌های سیاسی.

ارتباط شما از چه زمانی با شهید موسوی مستمر شد؟

آقا محسن پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایشان را می‌شناخت؛ بعد از شهادت شهید جهان آرا لحظه‌ای برای جانشینی ایشان درنگ نکردند و شهید موسوی را جایگزین کردند

از وقتی وارد سپاه شدیم؛ چون جنگ شکل گرفته بود. خانه و زندگی ما در معرض تهاجم دشمن بود و خانواده‌ها از خرمشهر بیرون رفته بودند. در این دوران همواره با هم بودیم. ایشان مدتی عضو شورا بود و بعد از شهادت جهان آرا به عنوان فرمانده سپاه خرمشهر منصوب شد و من هم به در واحد اطلاعات مشغول خدمت بودم.

شهید موسوی نیروی معروفی در خرمشهر بود. چون انسان شناخته شده، متدین و انقلابی بود و جزو نیروهای شناخته شده قبل از انقلاب بود؛ عضو شورای فرماندهی سپاه خرمشهر شد و سپس معاون و پس از شهادت جهان آرا، فرمانده سپاه شد. روال طبیعی این‌طور بود. از جایی نفرستاده بودند او را که بیاید و پناهنده بشود. از بچه‌های خرمشهر بود که با بقیه سپاه را تشکیل دادند.

از نظر روال کاری، شهید موسوی جایگاه فرماندهی شپاه خرمشهر راپیدا کردند؛ همان که شهید جهان آرا فرمانده‌اش بود. شهید جهان‌آرا به دلیل ارتباطاتی که آن موقع داشت با خود آقا محسن بعد با محسن رفیق دوست، کسانی که در تهران کار فرماندهی سپاه را داشتند لذا فرد مطرح و جا افتاده‌ای بود؛ عمدتاً آن هم به دلیل فعالیت سیاسی که قبل از انقلاب آن‌ها با یک‌دیگر داشتند.

از مقطع جنگ شروع بکنیم؛ شهید موسوی تمام آن ۲ سالی که پس از جنگ در قید حیات بودند خود خرمشهر و در همان منطقه خرمشهر، آبادان فعالیت می کردند؟

درمورد شهید موسوی من این‌گونه به یاد می‌آورم که ایشان دانشجو رشته طب بودند؛ همزمان در سپاه خرمشهر هم فعال بودند و عضو شورا بودند و پس از اینکه جنگ شد دانشگاه ها تعطیل شد، دانشگاه اهواز هم تعطیل شد- ایشان آمدند به طور کامل و تمام وقت در جبهه و جنگ و سپاه خرمشهر حضور داشتند. خود ما هم قبلاً آموزش و پرورش درس می دادیم.

ولی بعدها مامور به سپاه مامور شدیم اما ایشان عضو شورا فرماندهی سپاه خرمشهر بود و پس از اینکه شهید جهان‌آرا در آن حادثه سقوط هواپیما در کهریزک به شهادت رسید توافق شد،که ایشان فرمانده شوند و از آن به بعد ایشان فرمانده سپاه خرمشهر شد و مسیر جنگ و مسیر تعالی سپاه خرمشهر و توسعه وضعیت نیروهای سپاه و غیره در دستور کار همه بود، ایشان هم خب فرمانده بود و طبعاً به دنبال این بود که سپاه خرمشهر ظرفیت خود را افزایش دهد. علی‌رغم اینکه یک زمانی در خرمشهر فشنگ و گلوله و اسلحه و کلاش برای دفاع نبود، سپاه خرمشهر با درایت ایشان و با همکاری دیگران توانست توپ و خمپاره تهیه کند.

واحد ۱۰۶ داشته باشد؛ سپاه خرمشهر در دوره شهید جهان‌آرا و در دوره‌ای که ایشان فرمانده بودند، هم ما واحد خمپاره انداز ۸۱ و ۱۲۰ در داخل خرمشهر داشتیم. واحد ۱۰۶ توپ هایی هستند که روی خودرو های جیپ سوار می شوند و معمولاً هم برای زدن ابزار و ادوات نظامی سنگین دشمن هست. کل پرسنل سپاه خرمشهر ۳۰۰ نفر هم نبود، اما ما نزدیک ۱۰-۱۲ تا ۱۰۶ داشتیم. این در عملیات‌ها مهم بود. معمولاً در عملیات‌هایی که انجام می‌شد، نیروها واحد ۱۰۶ شان حرکت می‌کردند. این نتیجه درایت خود شهید جهان آرا و بعدش سردار موسوی و دیگر دوستانی که بودند بود.

علی‌رغم اینکه نیروهای سپاه خرمشهر به درگیری‌های چریکی معروف بودند، اما به سرعت توانستد واحد های خمپاره انداز و ۱۰۶ را راه بی‌اندازند و توپ‌خانه راه اندازی کنند.

همه این تجهیزات از ارتش عراق غنیمت گرفته شده بود؟

بله همگی غنیمتی بودند. توپ ۱۵۵ که یک توپ خیلی بزرگ است هر گلوله اش ۴۵ کیلو وزن خود گوله است.کارهای بسیار بزرگی در دوره ایشان انجام شد که بازده‌اش در عملیات آزاد سازی خرمشهر وجود داشت که همه این ابزار و ادوات را به شکل یگانی، بچه های خرمشهر داشتند با فرماندهی، درواقع فرمانده ما، فرمانده سپاه خرمشهر آقای شهید جهان آرا و شهید موسوی بودند ولی یگانی که در آن زمان تشکیل شد، تیپ ۲۲ بدر آقای شهید موسوی اینجور اختیار کردند که خودش سمتی نداشته باشد و آقای عبدالله نورانی را فرمانده تعیین کرد ولی خودش در تمام کش و قوسی‌های مربوط به جنگ و عملیات و محدوده عملیات و اجرای عملیات حضور فعال داشت. در تمام شناسایی ها سعی می کرد خودش حضور داشته باشد.

بعد از شهادت شهید جهان‌آرا؛ همین مسیر با شهید موسوی ادامه یافت؟

ابزار و امکاناتی که جمع آوری شد، مثل توپ‌های ۵۲ عراقی، توپ‌های ۱۵۵ ارتش، ۱۲۲ عراقی و ۱۳۰ خودمان. به وسیله این‌ها سپاه خرمشهر درست شد. اولین واحد ۱۰۶ و توپخانه‌ای که توی سپاه راه افتاده سپاه خرمشهر به اتکای ابزار و ادوات مصادره‌ای و غنیمتی این کار را توانستند انجام دهند. برای ۳۰۰ نفر پرسنل ۱۶ قبضه سلاح سنگین داشتیم. در هر منطقه‌ای؛ صحنه جنگ را تغییر می‌دادند. همگی این زحمات با درایت شهید موسوی و خود برادرانی که دست اندرکار بودند صورت گرفت.

آقای شهید موسوی بسیار باهوش بود. آن موقع جذب شدن برای پزشکی کار مشکلی بود مثل همین امروز؛ علاوه بر هوش سرشار، از صبر زیادی نیز برخوردار بود. ایشان ظرفیت و توانایی فکری خیلی خوبی داشت. انسان فهیمی بود. فرد مقتصدی بود با اسراف برخورد می کرد؛ هر کاری را با حداقل هزینه جمع می‌کرد.

یک ویژگی که ایشان داشت دوست نداشت خودش مطرح بشود. به دنبال این بود که کار با کیفیت بالا صورت بگیرد. لذا وقتی قرار بر این شد که برادران سپاه خرمشهر یگان تشکیل دهند و این یگان در آزادسازی خرمشهر ماموریتی را داشته باشد، ایشان هیچ مسئولیتی قبول نکرد. مسئولیت‌ش را به آقای عبدالله نورانی داد و گفت شما فرمانده باش. با توجه به اینکه تقریباً همه از ایشان حرف شنوی داشتند، نکاتی که به ذهن‌شان می‌رسید را انجام می‌داد. آن موقع من خودم مسئول اطلاعات عملیات یگان بودم.

مثلاً شاید یک شب در میان، دو شب در میان ایشان در شناسایی هایی که ما انجام می‌دادیم حضور داشتند. یعنی خودش در میدان حضور و همراهی پیدا می‌کرد. یک فرد فرهیخته‌ای بود که خودش برای خودش مهم نبود. تلاش‌ش را گذاشته شده که پیکان حمله به مواضع دشمن خوب طراحی و اجرا بشود و در کیفیت خوبی انجام داد.

فرمودید خیلی از نیرو ها و یگان ها از ایشان حرف شنوی خیلی خوبی داشتند با توجه به اینکه اولین فرمانده سپاه خرمشهر شهید جهان آرا بودند با آن سابقه سیاسی و مبارزاتی و با توجه به کارهایی که در سپاه کردند، بعضاً در جاهای دیگه ای ازسپاه دیده می‌شود بعد از شهید شدن فرمانده لشکر یا فرمانده تیپ آن تیپ مثل قبل از فرمانده بعدی یا همدل نبود و ارتباط عاطفی را نداشت ولی در اینجا به نظر می رسد این روند ادامه داشته است. یعنی بعد از شهید جهان آرا، شهید موسوی این را ادامه دادند. این موضوع را چگونه می بینید؟

انتخاب درست؛ وقتی افراد درست انتخاب شوند هر کس در جای خودش و دقیقا درست بنشیند این اتفاقی است که رخ می دهد. اما اگر درست ننشیند، یک فردی بر اساس رابطه یا دوستی و رفاقت بیاید بنشیند و نقش در بین آن گروه تشکیلات نظامی نداشته باشد، به جای آنکه تبدیل به یک اتفاق خوب شود، تبدیل به یک اتفاق بد می شود. شهید موسوی بین بچه های خرمشهر محبوبیت داشت و از طرفی دیگر در دوره مبارزه با رژیم هم جزو افراد شاخصی بود که فعالیت می‌کرد. لذا ایشان مقبولیت عمومی در بین بچه های خرمشهر داشت.

چقدر به نظر کارشناسی و به نظر فرماندهان یگان خودش اعم از فرمانده گردان و گروهان اتکا می کردند؟

ایشان یک فرد تحصیل‌کرده و فهیم بود؛ در جریان آزاد سازی خرمشهر خودش مسئولیت به عهده نگرفت. این خیلی مهم بود. معمولاً باید این‌گونه باشد که کسی که فرمانده سپاه خرمشهر است باید مثلاً فرمانده تیپ ۲۲ بدر می‌شد. ولی ایشان این کار را نکردند. گفت آقای نورانی شما بیا این کار را انجام بده. من در کنار شما هستم هر جا یگان با مشکل مواجه شد ورود خواهم کرد. در حساس‌ترین موضوع قبل از هر عمیلاتی، شناسایی منطقه عملیات است و بر اساس همین شناسایی قبل عملیات طرح و مانور عملیات شکل می‌گیرد خودش در شناسایی حضور پیدا می‌کرد. با گروه‌های ۷-۸ نفره که برای شناسایی می‌رفتند؛ ایشان در گروه ها حضور داشت بدون اینکه بخواهد اعمال نظر کند. فرمانده تیم بود ولی ایشان همراه تیم بود.

یک نوع آموزش مدیریت و کنترل و مراقبت فردی فعالیت زیر مجموعه با حضور خودش اعمال می شد. و اگر جایی نیاز بود تذکری، راهکاری و پیشنهادی داده بشود، ایشان می داد و همه نیز قبول می کردند؛ چون فرمانده‌شان بود و همه او را قبول داشتند. خب آن موقع این‌گونه نبود که بر اساس دستور عزل و نصب صورت بگیرد بخصوص که سپاه تازه راه افتاد بود. لذا با توجه به مقبولیت عمومی پیشنهاد شد که ایشان به جای شهید جان آرا فرمانده سپاه خرمشهر باشد.

آیا ایشان حساسیتی نسبت به جان افراد تحت فرماندهی خود داشتند؟ این موضوع چقدر برای ایشان مهم و حیاتی بود؟ بعضاً مطرح می‌شود که فرماندهان سپاه در این موارد کوتاهی داشتند!

اصلاً اساس اینکه ایشان می آمد شناسایی می کرد چه بود؟ وظیفه ای نداشت که زیاد کار شناسایی را انجام بدهد. این شناسایی برا ی چه انجام می شد؟ برای اینکه ما یگان را نیروهایی که داریم چگونه از خطر عبورشان بدیم که بتوانند بیشترین ضربه را به دشمن بزنند، دشمن را در یک جاهایی دور بزنند یا توی نیروهایش شکاف به وجود بیاورند. این اتفاق اگر بیافتد طبعاً تلفات نیروی انسانی ما پایین می‌آید. آن موقع که ما ابزار شناسایی مثل هواپیما بدون سرنشین نداشتیم. لذا بر اساس شناسایی ها و طرح مانور و طرح عملیات بررسی‌های میدانی خود پرسنل بیشتر صورت می‌گرفت، نیرو های اطلاعات عملیات یا نیروهای می‌خواستند عمل بکنند.

در این حادثه ای که رخ داد با توجه به اینکه یگان ۲۲ بدر در حساس‌ترین نقطه قرار بود عمل بشود، فرماندهان گردان‌ها، معاونین گردان‌ها؛ این‌ها همگی می‌رفتند منطقه تا ارزیابی داشته باشند ببینند هر کس از کجا و چگونه باید برود. لذا در جواب این فرمایش که شما می‌گویید آیا ایشان به جان افراد حساس بود یا نبود یا همین‌طور به خط دشمن یا نه؟ نه. به چه دلیل، به این دلیل که خودش حضور پیدا می‌کرد. مسیری که نیرو می‌خواهد برود و دشمن را دور بزند یا نقطه‌ای که می‌خواهد به دشمن حمله بشود.

لذا حضور ایشان به دلیل بی‌کاری یا اشتیاق شخصی حضوری پیدا کردن در ماموریت ها نبود؛ بلکه برای پوشش این فرمایشی که جنابعالی می گویید حداکثر ضربه و حداقل تلفات را در برنامه کارمان داشته باشیم.

چگونه از شهادت شهید موسوی با خبر شدید؟

آن موقع که ایشان شهید شد – این‌طور در یادم هست که - ما در مرحله ۱ عملیات آزادسازی بیت‌المقدس را شروع کرده بودیم و رسیده بودیم به جاده. در مرحله دوم باید می رفتیم تا مرز. مرحله سوم از خطوط دفاعی که دشمن از شرق یعنی از رودخانه تا مرز به سمت شرق و جنوب کشیده بود باید مانور می‌دادیم. ایشان در مرحله اول فکر می‌کنم وسط بمباران هوایی و ایشان بر اساس بمباران هوایی شهید شد. تمام امعاء و احشاء ایشان بیرون ریخته بود. یعنی چنین اتفاقی برای ایشان افتاد. آن موقع که این اتفاق افتاد، همه سوگوار شدن؛ علاقه زیادی به فرمانده خودشان داشتند. در اوایل سپاه و در دوران جنگ این‌گونه نبود که ابلاغی باشد. ایشان را براساس شناخت و مقبولیتی که در پرسنل داشت او را فرمانده سپاه گذاشتند.

لذا بر این اساس توی روحیه برادر ها تأثیر منفی داشت ولی ما هم راهی جز ادامه جنگ نداشتیم. بیایم به عزاداری و این‌ها برسیم چون همه باید داخل خطوط دفاعی می‌ماندند تا از مواضعی که تصرف کردند، دفاع بکنند. از طرفی هم باید می رفتیم پیش روی می کردیم و خرمشهر را آزاد می کردیم. وضعیت اینگونه بود.

27219

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903597

دیگر خبرها

  • کاهش ۶ درصدی تلفات جاده‌ای
  • رزمندگان فلسطینی در کرانه باختری با عناصر صهیونیست درگیر شدند
  • موج حملات هوایی و توپخانه‌ای دشمن علیه سراسر غزه
  • فیلم/ عملیات مشترک گردان‌های قسام و گردان‌های شهید جهاد جبریل
  • مخبر: کاهش تلفات جاده‌ای از مهمترین اولویت‌های کشور است
  • کاهش تلفات جاده ای از مهمترین اولویت های کشور است
  • کاهش تلفات جاده‌ای و رفع نقاط حادثه‌خیز از اولویت‌ها است
  • عجیب ترین فرمانده جنگ ایران و عراق /جانشین سپاه خرمشهر و دوست نزدیک سردار سلیمانی را بیشتر بشناسید
  • حمله موشکی گردان‌های قدس به «سدیروت» و «مفلاسیم»
  • دشمن دنبال گرفتن چادر از بانوان است/سنجش کارآمدی هر نظام با امنیت